بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عرضه اعمال بر امام(5)، رابطه امام زمان با معاد(1)‌؛ عمود نوری یلِ الخلقی رابط امام باخلایق و عمود نوریِ یل الحقی رابط امام باخدا – ایجاد و رشد و معاد عالم در دایره وجود امام زمان (عج)

در بحث عرض اعمال بودیم. روایت ص442 بصائر، روایت ششم میفرماید:

6- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ «1» عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسَدٍ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْخُرَاسَانِيِّ مَوْلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بُنَانٍ الْجَوْزِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ الْقُمِّيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا قَدْرُ الْإِمَامِ قَالَ يَسْمَعُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ فَإِذَا وَصَلَ إِلَى الْأَرْضِ كَانَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَكْتُوباً وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ ثُمَّ يَبْعَثُ أَيْضاً لَهُ عَمُوداً مِنْ نُورٍ تَحْتَ بُطْنَانِ الْعَرْشِ إِلَى الْأَرْضِ

از زیر عرش تا زمین یک عمودی از نور… نور حقیقت سعه وجود است. نور چون ظاهرٌ لذاته و مظهر لغیره است و موطن علم است که العلم نورٌ، موطن سعه وجود امام است. دارد سعه وجود امام را با عمود نور بیان میکند.

از عرش تا ارض، یعنی تمام مراحل سلوکی که یک انسان امکان پذیر است برایش طی بکند که از زمین شروع میشود تا آسمان هفتم و بعد کرسی و عرش…

-فوق عرش چطور؟

آن مخصوص عده ای است. عمومیت ندارد.

یک حقیقت نوریه وجودیه در وجود امام هست که از تحت عرش تا زمین را میبیند. که این نور سعه وجود امام است. میبیند نه اینکه نشسته است یک جایی و نگاه میکند و میبیند. نه. نور در آنجا سعه وجود است. حضور است. نه دیدن به علم حصولی. رویت به علم شهودی. رویت به علم شهودی رابطه و حضور است.

يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْخَلَائِقِ كُلَّهَا

مگر به غیر از روی زمین خلائق اعمال دارند؟ معلوم میشود که عمل ها گاهی در زمین است، گاهی در سماء اول است، گاهی در سماء دوم است، تا عرش الهی کشیده شده است. یعنی اعمال منبط و ریشه شان از جاهای مختلف است و آنجایی اند. لذا همه اعمال را میبیند. لذا اگر کسی در سطح عرض مثل حیوان حرکت میکند، او را هم میبینند، آنی که در عرش قدم میزند در نظام عملش، او را هم میبیند که یری فیه اعمال الخلائق کلها. تمام این مواطن مورد شهود امام است. خود امام نسبت به اینها شهودش احاطه و هیمنه است. یعنی از خودش به بیرون نگاه نمیکند. بلکه امام در دامنه وجود خودش دارد نگاه میکند که دامنه وجود او میشود. آنهایی که اهل صلاحند در دامنه وجودی امام هستند. آنهایی که اهل طلاح و بدی هستند دور از این مسئله هستند. اما به نسبت دوری شان.

لذا امام به ما از کجا نگاه میکند؟ از درون خودش. نه از بیرون. نه اینکه امام بیرون ایستاده است و به ما در اینور نگاه میکند. نگاه های عالم مادی که وضع و محاذات دارد اینطوری است که امام آنور ایستاده است، ما هم اینور ایستاده ایم، امام دارد ما را میبیند. اما نگاه در مراتب هستی و احاطه بر همه مواطن از ارض تا عرش اینطور نیست. وضع و محاذات برای عالم دنیاست. بالاتر از عامل دنیا موضع و محاذات نیست که یکی اینور باشد و یکی آنور باشد. آنجا فقط رابطه بر اساس نظام طولی است. یکی شان دیگری است. یکی از مراتب دیگری است. فقط اینطوری معنا میدهد. راه دیگری برایش نیست. راه ندارد. امکان ندارد. وضع و محاذات فقط نسبت به عالم مادی است که نقص است. بیچارگی است. فلاکت است. اینجا امکان اتحاد ابدان نیست. ابدان امکان اتحاد با همدیگر ندارند. اما ارواح از ابدان که رفتند بالاتر، نفوس تا ارواح امکان اتحاد همیشه هست که یک نفسی بشود شان نفس دیگری. یک روحی بشود مرتبه روح دیگری. آنجا ارواح هر کدام که در نظام بالاتری هستند، دیگری تابع اوست، شان اوست. حالا ببینید، این یک نور است.

-اعمال سیئه و گناهکاران هم دامنه وجودی امام میشوند؟

نه. دامنه وجودی به لحاظ صلاح است. اعمال بد عدمی است و چون عدمی است نبود است. دوری یعنی نبود. لذا شرور و سیئات با اینکه یک عمل وجودی را انجام داده است، اما این کوچک شدن است. کوچک شدن به لحاظ این است که در مقابل قرار میگیرد. دیگر جزء دامنه وجودی نیست. سیصیب الذین اجرموا صغار عند الله. اینها وقتی جرم مرتکب میشوند کوچک میشود. یعنی هی عدم پس از عدم. بر خلاف عمل صالح که سعه میدهد. عمل صالح وجودی است. عمل ناصالح عدمی است. لذا دارد که روح ایمان از او جدا میشود. برمیگردد کوچکتر برمیگردد.

-شان امام گنهکار میشود؟

بله. اینکه دورند از امام اهل هدایت، مراتب دارند. یعنی یک کسی در دوری امام شقاوت است. دیگران در دوری شان شان آن امام شقاوتند. اما امام شقاوت در مقابل امام هدایت است در کمال. یعنی هرچقدر این کمال دارد، او عدم این کمال را دارد. او منفی این مثبت را دارد. بقیه منفی ها تحت آن منفی قرار میگیرند که امامشان است. منتها تا امام هدایتی نباشد که حجت تمام نشده باشد، شقاوت معنا نمیدهد.

پس چه موقع شقاوت معنا پیدا میکند؟ وقتی امام هدایت باشد. انسان کامل هادی باشد. تا انسان هادی نباشد شقاوت معنا نمیدهد. لذا یکی از شعوب و تفرقاتی که ایجاد میشود پس از آمدن انبیاء است که در قرآن هم خواندیم که کان الناس امة واحدة. آیه 213 سوره بقره.

كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿213﴾

پس بعد از اینکه امت واحده بودند اختلاف کردند. انبیاء آمدند اختلافات اینها را بردارند با کتاب الهی. دوباره اختلاف بعد از آمدن انبیاء شد. اختلاف اول پس از نظام فطری بود که مردم در اثر مالکیت ها، حرص و… تنازع ایجاد میشد. انبیاء آمدند راه را نشان بدهند تا رفع تنازع بشود. اما خود انبیاء که آمدند، یک عده ای با آمدن انبیاء معرکه آراء کردند، مومن و کافر. یک عده ایمان آوردند و یک عده ایمان نیاوردند. اینها اختلاف بعد از آمدن انبیاء است. منتها این اختلاف بغیا است. بعد العلم است.

-چطور وجود با عدم متحد میشود؟

وجود با عدم متحد نمیشود. آنجایی که این حقیقت فطری اش است، هر سیئه ای که ایجاد میشود، کاسته میشود از این حقیقت. سیصیب الذین اجرموا صغار عند الله. کوچک میشوند. یا در مورد شیطان داریم که فاهبط انک من الصاغرین. با این عدم سجده و تمرد کوچک شدی. در مقابلش عمل صالح توسعه پیدا کردن است.

-نداری آن کمال نیست. کأن سایه آن کمال است.

آن نداری ها کی تمایز پیدا میکند؟ وقتی که دارایی اش معنا پیدا کرده باشد. وقتی امام هدایت آمده باشد نداری ها معنا پیدا میکند.

پس بصیرت عرض اعمال بر امام یکیش این است که اینطور نیست که امام یک گوشه نشسته باشد و وقتی اعمال انجام شد میبرند پیش امام بسته های اعمال را باز میکنند و اعمال اینطوری عرضه میشود. نه. بلکه حضور امام است در تمام مراتب هستی من الارض الی بتنان العرش و هر عملی که در این حیطه محقق میشود در مرئی و منظر امام است. لذا تعبیر از این به عرضه اعمال است. چون اگر از اول میگفتیم میبیند آن فهم برایمان سخت میشود که امام مثل ماست و در این اتاق است. اما عرضه اعمال که میگویند هم آن معنای دقیق درش هست که عرضه میشود اعمال. هم عامی میفهمد که این اعمال را میبرند پیش امام و نشانش میدهند. مثل یک کتابی، صحیفه ای، نواری، فیلمی. اینطوری هم میفهمد او. اما وقتی می آید بالاتر میبیند که عه! عرضه اعمال بالاتر از این است. این غلط نگفته است. عرضه اعمال این را هم شامل میشود. و آن حدی بود که او میفهمید ازش.

-عبارت دیگر وساطت فیض است؟

نه. وساطت فیض در تحقق است. عرضه اعمال در قوس صعود است. وساطت فیض در قوس نزول است. در قوس صعود که دارند رشد میکنند و برمیگردند به طرف خدا، اینجا بحث اعمال است. آنجا که میفرماید الذی اعلی کل شیء خلقه ثم هدی. آن خلقه در واسطه فیض است. ثم هدی در سیر صعود برگشت است.

البته همه خلائق کمالاتشان به همان نظام تکوینی شان است. اما انسان با نظام تشریع است قوس صعودش.

ثُمَّ يَتَشَعَّبُ لَهُ عَمُودٌ آخَرُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِلَى أُذُنِ الْإِمَامِ كُلَّمَا احْتَاجَ إِلَى مَزْيَدٍ أُفْرِغَ فِيهِ إِفْرَاغاً.

روایتی که سابق داشتیم، عمود را داشت. هرچند با زبان این روایت نبود. عمودی بود که در هر شهری مقامی از امام بود. از طریق آن مقام یا منار و … اعمال همه رویت میشد.

اگر این کلمات فهمیدنی نبود و برای کمال لازم نبود نمیفرمودند. اینکه فرمودند معلوم میشود اگر در اینها غور بشود و دقت بشود هدایتگری دارد، به کار می آید، مراقبه ایجاد میکند. برای انسان معرفت ایجاد میکند. اثر دارد. و الا اگر صرف ایجاد یک علمی بود، آن هم یک علم مبهمی، فایده نداشت. برای چی بگویند؟ مگر میخواستند سر مردم را گرم کنند. خودشان میفرمایند که از علم لایعنی پرهیز کنید. علمی که مقصود نیست برایتان. فایده ای برایتان ندارد، فقط یک سرگرمی است. از این پرهیز کنید. آنقدر ما یعنی برایتان است، آنقدر آنچه لازم است برایتان هست که دیگر انسان وقت ندارد به ما لایعنی بپردازد. پس اگر خودشان میفرمایند، حتما ما لایعنی است و مقصود است و تاثیر دارد و هدایتگری دارد.

این عمودی که قبلی از بتنان عرش تا ارض کشیده شده بود، خیلی هم زیبا میفرمود که از بتنان عرش. یعنی شرافت من الاشرف الی الاخس را رعایت میکنند. از آنجا تا اینجا کشیده شده بود. این یکی را میفرمایند عمود اخر من عند الله الی اذن الامام. یک عمود نوری دیگر است.

هرچی برای هدایت هستی لازم است، رفرغ فیه افراغا. ریخته میشود در این. کامل. تام.

چرا فرمود اذن الامام؟ چون الهاماتی که برای امام محقق میشود… رسول با واسطه، ملک موحی می آمد. گاهی ملک را میبیند. ولی امام در روایت دارد که ملک نمیبیند به این معنا که موحی وحی باشد. ملک موحی وحی با رویت برای او پیام نمی آورد. آن مربوط به تشریع است. چرا دیده میشود؟ قبلا بحثش را در کافی داشتیم.

اینجا میفرماید من عند الله الی اذن الامام. دیگر رسول واسطه نیست. به اذن امام هست نه به بصر. هر چیزی که برای هدایتگری لازم است… اینطوری تصور نکنیم که انگار لوله ای کار گذاشته اند که ندایی میشود. اینطوری نیست. مگر نمیفرماید ان الله یحول بین المرء و قلبه. خدا کجاست؟ نحن اقرب الیه منکم و لکن لاتبصرون. شما وقتی دور محتضر را گرفته اید، من از شما به او نزدیکترم. ولی شما نمیبینید. نحن اقرب الیه من حبل الورید. از رگ گردن به او نزدیکترم. اینجا میفرماید ان الله یحول بین المرء و قلبه. اگر میفرماید من عند الله الی اذن الامام یعنی از کجا تا کجا؟

ما تا تصور میکنیم من عند الله الی اذن الامام، ذهنمان را میبریم یک جای خیلی خیلی دوری که دیگر از حد تصور ذهنی ما خارج میشود، بعد میگوییم از آنجا کشیده شده است به اذن امام. هم اذن امام را این گوش میبینیم، هم عند الله را جای دوری میبینیم. میگوییم چقدر کار شده است تا این کشیده شده است.

این از کجا در می آید؟ نسبت خدای سبحان… هو معکم اینما کنتم. یادتمان نرود محکمات را. وقتی این روایات و آیات را میبنیم، باید در دایره محکمات دیده بشود. در دایره محکمات میشود اینها را خوب تر فهمید. که هومعکم اینما کنتم مگر نیست؟ معیت قیومیه، اطلاقیه. این معیت دارد با همه انسان ها. با امام این معیت قابل ادراک است. من عند الله الی اذن الامام این کشیده شده است بی واسطه که هر چیزی لازم باشد بلافاصله به او القا میشود. حتی ننوشته است که این تقاضا میکند. کلما احتاج الی مزید افرغ.

20:51

7- حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ‏

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 443

ع يَا أَبَا بَكْرٍ مَا يَخْفَى عَلَيَّ شَيْ‏ءٌ مِنْ بِلَادِكُمْ.

8- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ صَفْوَانُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ «1» فَذَكَرُوا الْإِمَامَ وَ فَضْلَهُ قَالَ إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ فِي الْأَرْضِ بِمَنْزِلَةِ الْقَمَرِ فِي السَّمَاءِ وَ فِي مَوْضِعِهِ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَى جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا.

9- حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ النَّهْدِيُّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنْتُ أَنَا وَ أَحْمَدُ بْنُ نَصْرٍ عِنْدَ الرِّضَا ع فَجَرَى ذِكْرُ الْإِمَامِ فَقَالَ الرِّضَا ع إِنَّمَا هُوَ مِثْلُ الْقَمَرِ يَدُورُ فِي كُلِّ مَكَانٍ أَوْ يراه‏ «2» [تَرَاهُ‏] مِنْ كُلِّ مَكَانٍ.

هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد.

اولین کسی باشید که برای “مهدویت | جلسه 103” دیدگاه می‌گذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

میزان رضایت خود را در ارزیابی وارد کنید*

دریافت دوره آموزشی

لطفا جهت دریافت، اطلاعات خواسته شده را وارد نمایید